ویژگی های متمایز کننده، همیشه الهام بخش برتریت بازی های خاص بودند. بازی هایی که شاید میلیون نسخه نفروشند و به هزاران و یا حتی صد ها اکتفا کنند ولی در سطح خود بسیار جالب واقع شوند. بازی هایی که چشم و گوش را تسخیر و انسان را به دنباله حقیقت درونی می برند. از […]

بلند پرواز بی پروا | نقد و بررسی بازی Etherborn

ویژگی های متمایز کننده، همیشه الهام بخش برتریت بازی های خاص بودند. بازی هایی که شاید میلیون نسخه نفروشند و به هزاران و یا حتی صد ها اکتفا کنند ولی در سطح خود بسیار جالب واقع شوند. بازی هایی که چشم و گوش را تسخیر و انسان را به دنباله حقیقت درونی می برند. از بازی هایی که سطح معما بالاتر و یا شفافیت محتوای بازی برای بسیاری غیر قابل درک بوده است تا بازی هایی که ترجیح دادند راحتی در یک ماجراجویی به ارنغان آورده شود، همه میتوانند در یک حول یک مرکز دوران کنند. با قراردهی پازل های متفاوت، هر آنچه که تحیر و کوشش را برای رهایی از یک طیف فراهم کند، یک بازی صاحب سبک پدید می آید که نوآوری های جدیدی را به عرصه نمایش می گذارد.

بازی Etherborn یک بازی Puzzle-Platformer و مشخصا یک بازی Indie بوده که که از دیدگاه Sci-fi در مهندسی بازی از ساختمان ها و بنا هایی که سطوح تغییرپذیر وابسته به جادبه دارند استفاده میکند( Gravity-Shifting ) که در پرسپکتیو و دیدگاه فرد ممکن است کمی گیج کننده واقع شود. این بازی روز ۱۸ ژولای سال ۲۰۱۹ بر روی XBOX ONE و سایر کنسول ها و همچنین بر روی رایانه های شخصی عرضه شد. این بازی توسط شرکت توسعه دهنده Altered Matter ساخته و منتشر شده است. این کمپانی اسپانیایی توانسته در روز های ابتدایی بازی، جوایز بسیاری را از آن خود کند. به طوری که از آن  به عنوان یکی از تاثیرگزارترین بازی های خلاقانه Indie نام برده شود. به طور کلی Etherborn در دیدگاه مخاطب جذاب واقع شده است ولی نمیتوان از نقص ها و معایب بازی چشم پوشی کرد ولی میتوان آن را یک اثر قابل قبول در رتبه خوب دانست.

در این مقاله به تمامی جوانب بازی پرداخته ایم تا دید شما را در مورد این بازی تغییر دهیم. اگر از کوچکترین اطلاعات این بازی لذت می برید، مکث نکنید و به خواندن ادامه مقاله بپردازید.

بازی Etherborn، شما را به اعماق دنیای تاریکی خواهد برد که روشنایی، امید را به انسان هدیه می دهد. این بازی در قالب حرفه ایی طراحی شده خود از عناصر اتمسفری بسیاری استفاده نموده است. به عنوان مثال از کنتراست رنگ ها در سطوح مختلف استفاده کرده و پارادوکس هایی بسیاری را در ریشه و اساس خود در عرصه تصویری ارائه کرده است. از سنگ های سخت و تنومند تا گیاهان همیشه سبز بازی میتوان نوشت. Etherborn قصد گفتن این مضمون که هیچ چیز غیر ممکن نیست را به صورت ضمنی داراست. شما در بازی به گذراندن مراحلی خواهید رسید که مراتب در نگاه اول، غیر ممکن به نظر خواهند رسید. این بازی این تابو را برای شما خواهد شکست و در کنار دنیای واقعگرایانه خود شمارا با حقیقت که خود تعریف می کند، آشنا می کند. ذات بازی جو تاثیرگذار ماجراجویانه را تقویت می کند به طوری که شما با گذر زمان تشنگی شما برای پویایی و ماجراجویی بیشتر می شود. ناگفته نماند که با ایجاد هر نوآوری، بازی کیفیت یک محصول platformer را داراست. وقتی به گذشته باز می گردیم، خود را در حال بازی کردن با SEGA و آرکید می بینیم که ارتقا حاصل از بازی های پلتفرمر تا به امروز به چه سطح و درجه ایی رسیده است. از سوپرماریو تا Etherborn راه بسیار است! با افزودن یک خط داستانی فلسفی که ممکن است گاها باعث تغییر می شود سبح مینیمالیستیک هنری بازی را نشان می دهد که چگونه هنرهای تجسمی نیز میتوانند قلب یک بازی نفوذ کنند و برای یکبار که شده هنر خان را را در گیم معنا کند.

در پیروی پلتفرمر بودن بازی، شما به آستانه دستیابی به یک گوی خواهید شتافت. این گوی، کلید گشایش تمام درهاست! نه آن کلید معروف، بلکه یک کلید واقعی که درب ها را به سمت شما باز می کند، مل هارا برای شما کامل می کند و راه هارا برای شما هموار می سازد. شما می توانید به سطوح مختلفی بپرید و حتی در صورت لزوم برگردید، در این بازی هیجکس جلودار شما جز خودتان نمی باشد. شما انتخاب کننده نهایی برای تکامل بازی هستید. که از قابلیت تناوب جاذبه                 (Gravity-Shifting) بهره می برید. بدین شکل که شما با راه رفتن روی سطح در یک پرسپکتیو و دیدگاه و رسیدن به یک مقطع، باید به طی کردن سطوحی بپردازید که مختصات متفاوت و شیب های متغیری را دارا می باشند. این شما هستید که تعیین کننده و فرمانروای زمین هستید و دستور تغییر حالت می دهید ( البته مزاح می کنم ولی واقعا به خواست شماست باید کمی دقت کنید). به هر حال نا گفته نماند که شما جاودان نیستید و بازی به شما یک جان ناقابلی اعطا نموده که در صورت خطا و انجام حرکت های احمقانه از سوی بازیکن، کاراکتر شما خواهد مرد. افتادن از ارتفاع، غلبه جاذبه در هنگام تناوب بر حرکات شما، لیز خوردن و هر آنچه که شمارا از میدان بازی دور کند به مرگ شما خواهد انجامید.

بازی، حواس شما را به انحصار خود در می آورد. هوش در بسیاری از مواقع کار ساز است. چگونگی ساخت پازل ها و تکمیل آنها همگی بستگی به اولویت های شما دارند!

همانطور که گفته شد، اولویت در این بازی نیز از  اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. انتخاب صحیح و ارجحیت دادن خود یک کلید اساسی است. همان که متوجه شوید که کدام گوی برای گشودن کدام راه در چه زمانی برای تکمیل معما لازم است، کافیست تا شمارا به انتهای این بازی هیجان انگیز نزدیک کند. شما با یک گردشگری بی نهایت در این دنیا رو به رو خواهید شد که چالش های بسیاری را برای شما پدید آورده است. همه المان های بازی میتوانتد در مواقعی برای خطای دید زمینه ساز باشند. گاهی احساس پوچی در بازی حس می شود. ناتوانی در برخی مراحل در اوج قرار می گیرد به صورتی که بازیکن ممکن است آزرده خاطر بازی را ترک کند. نمی توان این را یک نقص نامید ولی می توان آن را یک عامل برای فروش درصد فروش محصول دانست. تغییر دیدگاه و پرسپکتیو بر اثر Gravity-Shiftibg میتواند شمارا در حال پایین رفتن در یک برهه زمانی نشان دهد و در عین حال قدم زدن بر یک سطح صاف و مسطح. به عقده من، این باعث می شود تا چشم با ارتقا سطح بینایی به سینک کردن مغز و چشم در عرصه بهتری بپردازد و به هوشیاری و چابکی شما بیافزاید. داشتن یک چشم که بتواند ویژگی های بصری محیط را در جزئیات درک کند یک پیش نیاز قابل پیشبینی است. آشنا شدن هر چه بهتر به پازل ها و معما ها برای گذر از مراحل و قسمت های بازی میتواند در گذر زمان سخت تر باشد و تمرکز بیشتری را طلب کند.

به طور کل میتوان توسعه دهندگان بازی را تا حد قابل توجهی تحسین نمود. که اتمسفر یکتایی را در بسط بازی طراحی نموده اند. از وجود تمام المان های طبیعی و مصنوعی در کنار هم، سازه های الهام بخش و روایت یک داستان گنگ ولی موثر گرفته تا پردازش های فکری و منطقی مورد نیازی که درگیری ویژگی های هنری و ذهنی  شامل می شود را میتوان یک پکیج کامل دانست. در هنگام پرش ملاحظه آنچه در زیر پای های شما قرار دارد تا درک بزرگی برخی ساختمان ها، تا پیچیدگی صفحه کلید های بلاکی برای درگیر کردن شما همه از جذابیت های بازی به شما می روند. هر چند که تهی بودن برخی فضاهای خالی در اطراف حس می شود ولی ویژگی ها و المان های بصری تا حد زیادی ارضا شده و این موضع همراه با بخش شنیداری قدرتمند که Audio ها بسیاری را در بازی همراه شده و یک حس آرمی را به بازیکن منتقل می کند. وجود راهی برای گسترش و پویایی در کنار موسیقی آرام و بیکلام و یک دنیای بی مشعله در این بازی ستودنی است. در عین حال با وجود این همه زیبایی، کمتر بازی وجود دارید که بی نقص باشد چون هیچ مخلوقی کامل نیست. این بازی در قسمت روایت داستان ضعف بزرگی را متحمل است و همچنین کوتاهی خط داستانی و مضمون بازی، باعث فکاهی شدن این بخش از گیم می شود. Etherborn به خوبی روایت نمی شود، فقط به خوبی به تصویر کشیده شده است. اشاره به آنکه قابلیت های جزئی و محدود موجود برای کاراکتر که بسیار سطحی هستند نیز آزار دهنده است. به عنوان یک انسان که شباهتش را در مراکز درمانی دیدیم ( چهره کاراکتر )، روایت داستان با گیم پلی کمی متضاد است. ممکن است حس تغییر گاها در برابر پوچ بودن برخی مقاطع حس شود و این به علت وجود عواقب و روند نامربوط در زمینه کلیت بازیست. با وجود ۵ قسمت، کوتاهی دوره ایی بازی قابل رویت است که طولی نمی کشد که بازیکن کل بازی را تجربه کند و دلیل آن هم اسپان های رهایی بخش بازیست که شمارا از چک پوینت های مسخره جدا می کند و شما پس از مرگ در بازی به چند ثانیه قبل خود باز می گردید. هر چند کوتاه ولی بازی با به ارمغان آوردن مود حدید پس از اتمام بازی به جبران کوتاهی مضمون پرداخته تا دقایق بیشتری را در همان دنیا به بازیباز هدیه دهد. هر چند این بار که گوی ها در مناطق دور دست تری قرار دارند و پازل ها به دشواری بالاتری رسیدند. به طور کلی تاثیر سخنان رد و بدل شده در بازی به هر شکل تاثیر جدی در بخش معمایی بازی ندارد و فقط شما را ترغیب می کند تا به ادامه بازی برای درک حقیقی انسان بپردازید. شاید دلیل بی چهره بودن در بازی، گستتن انسان از ویژگی های ظاهری بوده که برابری را در جستجوی حقیقت را نشان می دهد و در دنیایی که تجملات مقدم بر تفکر و تقعل می باشند، آزادگی و بلندپروازی را به زبان آرامش و پویایی بیان کند و انقلابی نوین در عرصه سبک پلتفرمر به اجرا در آورد که لذت چندان زیادی را با دشواری هایش و عناصر مفید درونش که مخاطب را جذب می کند را در ریشه و بن خود پایه گذاری نماید.

منبع متن: gamefa